-
نامهای برای یگانهترین سیران
جمعه 24 آذرماه سال 1391 18:55
نامهای برای یگانهترین سیران دختری که در آتش بیکفایتی مسئولان سوخت سیران گیان! چند روز از آن روز سرد پاییزی میگذرد؟همان روزی را میگویم که تو از خواب بیدار شدی، کتاب فارسی و دفتر نقاشیات را در کیف گذاشتی، لباس مدرسهات را پوشیدی، راستی لباست آن روز چه رنگی بود؟ اصلاً اجازه میدهند لباسهای رنگی بپوشی؟ دفتر نقاشی...
-
آنسوی دیوار تجاوز
جمعه 10 آذرماه سال 1391 19:07
هرگاه مسئله آزارجنسی یا تجاوز یا کتک زدن زنان در جامعه مطرح میشود بهانۀ جامعه برای نادیده گرفتن اینگونه مسائل این است که چنین حوادثی برای مردان هم روی میدهد؛ یعنی اگر زنان کتک میخورند مردان هم کتک میخورند، اگر به زنان تجاوز میشود مردان هم در امان نیستند. جای تعجب است که چگونه بسیاری از ما متوجه نیستیم شمار مردانی...
-
وقتی من پریود شدم!
شنبه 27 آبانماه سال 1391 21:46
پاییز سال 76 بود و من 12 ساله در کلاس دوم راهنمایی بودم که "مریض" شدم. مادرم با دیدن لکه های خون روی لباسِ زیرم گفت: "مریض شدی. بزرگ شدی". و من شوکه شدم که این چه نوع مریضی است که با آن بزرگ میشوم. چیز زیادی در مورد آن نشنیده بودم. وقتی مادرم با نوعی پریشانی و جملات بریده بریده برایم توضیح میداد که...
-
باور کن پدر!
شنبه 9 مهرماه سال 1390 01:00
دلم خوابِ ده ساله می خواهد! هر روزِ بی تو اینگونه است .... باور می کنی؟ حتی مارگاریتا هم نمیتواند کمی گس کند این تلخی محض و ممتد نبودنت را پدر!
-
به نام پدر
دوشنبه 27 تیرماه سال 1390 14:12
ما بیچرا زندگانیم و آنان به چرا مرگ خود آگاهاناند اینک پدری را ازدست دادهام که برای من بیش از یک پدر بود. پدری که تمام سالهای زندگیاش معلمی بود دلسوز با قلبی آکنده از درد و رنج هموطنانش. معلمی که کودکان بسیاری سالها از او درس انسانیت آموختند. پدری را از دست داده ام که سالها عمر خود را صرف تعلیم فرزندان این خاک...
-
اعتصاب، سکوت و دیگر هیچ
سهشنبه 14 تیرماه سال 1390 15:33
آوازهای سرزمین مادری برای النور خضری، کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی سه زندانی سیاسی کُرد النور خضری، کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی در اعتراض به شرایط نگهداریشان و اینکه در میان زندانیان عادی جرایمی همچون تجاوز به عنف، قتل و قاچاق مواد مخدر دارند نزدیک به یک ماه است که دست به اعتصاب غذا زدهاند. اما مسئولان زندان به...
-
راه رهایی
یکشنبه 12 تیرماه سال 1390 17:28
از آنجا که عنصر تشکیل دهندۀ مردسالاری کنترلی است که مردان بر عرصه های عمومی و خصوصی دارند تنها راه رهایی زنان نابود کردن این کنترل مردانه است و نابودی کنترل مردانه مستلزم آن است که زنان و مردان جنسیت را نابود کنند چون برساختۀ نظامی مردسالار است.
-
این روزها
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1390 13:10
این روزها حس میکنم دارم روی اعتقاداتم، آگاهانه، پا می ذارم خودم میدونم دارم راه رو اشتباه میرم ولی میرم چرا میرم ؟ کجا میرم؟ نمیدونم
-
زخمی که نمی بینیم
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1390 19:43
می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت و تحقیر و آزار، گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند...
-
۲۲ خرداد ۹۰
دوشنبه 23 خردادماه سال 1390 19:08
در مقابل چکمه های مردانه تان ما زنانه ایستاده ایم
-
آزادی
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 15:30
تا وقتی طبقه ای به اسم طبقه فرودست درکار است من یکی از آنها هستم تا وقتی فرد بزه کار هست من از بزه کارها هستم تا وقتی کسی در زندان مانده من آزاد نیستم تا وقتی آزادی نیست من یک مبارزم
-
اینجا یک مستراح عمومی است به وسعت یک کشور
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 17:00
بسیار دور از هم قد کشیدهایم . هر یک بر فراز صخرهای بلند و درهای عمیق؛ میانمان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد جدایمان کردند؛ از روز اول مهر. با پوششهای متفاوت..... مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کلهای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند. من را به مدرسهی دخترانه و تو را پسرانه دانشگاه...
-
حق زن
جمعه 13 خردادماه سال 1390 23:07
احترام به حقوق زنان به عنوان حقوق بشر نیازمند این تصدیق ساده است که زنان و دختران نه تنها به خاطر این که باید با مردان و پسران برابر باشند، شایسته بهره مندی از حقوق بشر می باشند بلکه به خاطر این که آنها بشر هستند شایسته بهره مندی از این حقوق هستند.
-
ترس
جمعه 13 خردادماه سال 1390 20:52
از کوچه های بلند و خیابانهای خلوت و محیط های پر از مرد می ترسم. می ترسم از صدای موتورسیکلتها و دوچرخه هایی که هی می چرخند که هی دور میزنند دورِ سرم. دست خودم نیست می ترسم از بوق ماشینهای ساعتهای بی عابر. از حق هایم آروزهایم و حتی خوابهایم می ترسم. زن که باشی ترس های کوچکی داری به بزرگی همه ی بی عدالتی هایی که به جرم...
-
سبزِ سبز
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 17:13
ما هنوز سبزِ سبز و بیشماریم باور کنید پنج شنبه 12 خرداد ساعت 4 بعدازظهر، خیابان سهرودی شمالی، مسجد حجت ابن الحسن ایستاده و استوار در کنار لباس شخصی ها و نیروهای یگان ویژه
-
برای هاله سحابی
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 09:26
در سوگ تو چیزی نمی توان گفت چیزی نباید گفت همه چیز را رفتن تو گفت به دنیایی دیگر اعتقاد ندارم ولی ایمان دارم خواهی دید فرزاد و ندا و سهراب و کیانوشمان را به آنان بگو شرمساریم از این بیهوده زنده بودن به آنان بگو هرگز بهار درانجماد و پرواز در قفس را باور نخواهیم کرد
-
برای رضا قاضی نوری (دانشجوی اخراجی دانشگاه تهران)
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 22:19
ماه اگر می خندید شبیه تو می شد حس چیزی زیبا اما ویرانگر شما هر دو وامگیرانِ نور هستید دهانِ گردِ ماه بی خیال است و مالِ تو غمخوارِ دنیا جهان بی خبر از تو نخواهد بود که اگر در آفریقا باشی در یاد مایی
-
زن باش
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1390 20:55
تو را زنانه می خواهم زیرا تمدن زنانه است شعر زنانه است ساقه ی گندم شیشه ی عطر حتی پاریس .... زنانه است و بیروت با تمامی زخم هایش .... زنانه است تو را سوگند به آنان که می خواهند شعر بسرایند زن باش تو را سوگند به آنان که می خواهند عشق را بشناسند زن باش نزار قبانی
-
دخترانِ هزار روزِ بیسرانجام
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 21:23
دخترانِ شهر دخترانِ انتظار دخترانِ توالتِ عمومیِ کنجِ میدانِ ونک دخترانِ کارمندِ خسته دخترانِ حقوقهای معوقه؛ دوستپسرهای کدر دخترانِ مقنعههای سیاه و شالهای رنگیِ درونِ کیف دخترانِ لبهای رنگیِ تقلبی دختران کاکلهای ساختگی دخترانِ دیر دخترانِ ترس دخترانِ عصرهایِ بیرمقِ شهر دخترانِ قرارهای پنهانی؛ بوسههای ناتمام...
-
زنانِ سرزمینِ من
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 21:22
در سرزمین من هیچ کوچه ای به نام هیچ زنی نیست و هیچ خیابانی. بن بست ها اما فقط زنها را می شناسد انگار در سرزمین من سهم زنها از رودخانه ها تنها پل هایی است که پشت سر آدمها خراب شده اند. اینجا نام هیچ بیمارستانی مریم نیست تخت های زایشگاهها اما پر از مریم های درد کشیده ای است که هیچ یک، مسیح را آبستن نیستن!